فراماسونری و دین
در آثاری که علیه ماسون ها نوشته شده، لامذهبی، بی دینی، و عداوت آنها با دین مورد بررسی قرار گرفته است. در مقابل، ماسون ها سعی بر آن دارند به هر وسیله ی ممکن، این اتهام ها را تکذیب نمایند و ادعا می کنند که تمامی ادیان
دین های رسمی
در آثاری که علیه ماسون ها نوشته شده، لامذهبی، بی دینی، و عداوت آنها با دین مورد بررسی قرار گرفته است. در مقابل، ماسون ها سعی بر آن دارند به هر وسیله ی ممکن، این اتهام ها را تکذیب نمایند و ادعا می کنند که تمامی ادیان رسمی دنیا، مورد قبول آنان است. حتی مدعی شده اند که افراد مشکوک به بی دینی را به عضویّت نمی پذیرند. هم چنین اعلام داشته اند که برای سوگند یاد کردن در مراسم قبول عضو، سه کتاب مقدّس جهان، در لژها نگهداری می شود.دیدگاه های ماسون ها در رابطه با ایان، تحت عناوین گوناگون، بررسی و تحقیق خواهد شد، مدارک و اسناد مورد استفاده نیز، فقط از خود منابع ماسونی و آثار و نوشته های استادان ماسونی گرفته شده تا راه گریزی نمانده باشد.
الف: معمار بزرگ کائنات چه می گوید؟
چه در نشریات خود ماسون ها، و چه در آثار دیگران، از معمار بزرگ کائنات، یا آفریننده ی هستی، به صورت نامفهوم بحث می شود. در وهله ی اول، این توهم ایجاد می شود که ماسون ها نیز مانند مسلمانان، به خداوندی که خالق جهان و مخلوقات است، ایمان دارند، ولی با کمی تحقیق، متوجّه خواهیم شد که تلقّی ماسون ها از عبارت «معمار کائنات»، با اعتقادات مسلمین درباره ی خدا مغایرت دارد. ابتدا این خدا را از نظر خصوصیاتش، بررسی کنیم.«انسان ها آزادند که معمار بزرگ کائنات را به نام انرژی، طبیعت و یا کائنات، بخوانند. او در ارتباط با انسان ها نمی باشد. پیغمبر ندارد، کتب مقدس نمی فرستد، دین و شریعتی برقرار ننموده است. لوح محفوظ، بهشت، جهنّم، شیطان و ملک ندارد، او زائیده تفکّرات است. او یک ایدئال است. او یک برداشت فلسفی است. ولی آنچه مسلم است این است که: معمار بزرگ کائنات، با خداوندی که با اوصاف و قواعد اسلامی و توسط قرآن کریم، خود را به ما شناسانده، ارتباطی ندارد.»
1- معماری که توسط علوم پیشرفته رد نشده است:
اولین اقتباس را از کتاب «ماسونی، مدرسه اخلاق است» نوشته دکتر سلامی ایشینداغ شروع نموده و معمار بزرگ کائنات را بیشتر و بهتر بشناسیم:«طبیعت معماری دارد، که می توان نام های مختلفی از جمله: نیروی مطلقه، الله، خدا، نیروی مقدّس، قدرت کلیّه، کائنات، فلک و ... به آن داد. به نظر ما این قدرت، بزرگ و عظیم است و معمار کائنات می باشد. غیرقابل انکار و غیرقابل توصیف است. علوم پیشرفته، منطق و عقل نمی تواند آن را رد کند، در اینجا لازم است توضیحی داده شود. علم در نتیجه مشاهده، تحقیق، و تجربه فعل و انفعالات مربوط به طبیعت، انسان، جامعه، و بررسی آنها، و با به کارگیری اعمال ریاضی و تشریح و توصیف نتایج حاصله، به صورت قواعد و قوانین مشخص، متجلی می گردد. به نظر ما، ایمان و اعتقاد بدون درک علمی، جزمی، ارتجاعی و باطل است. آنکه فقط نتایج علمی را می پذیرد و لاغیر، عقل سلیم است.» - (ماسونی مدرسه اخلاق، ص13)
با اینکه ممکن است در نگاه اول، مطالب فوق مورد قبول واقع گردد، ولی با کمی دقت و باریک بینی، می توان نتایج حاصله را به شرح زیر مرتب کرد:
اولاً: با کلماتی نظیر انرژی، قدرت، و طبیعت، که به کار گرفته شده، حالت پیچیده و مغشوشی به مسئله داده شده، و مقصد و مفهوم اصلی مخفی مانده است. کلمه «الله» اسم خاصّی است که به ذات مقدّس پروردگار، آفریننده ی تمامی کائنات اطلاق می شود. انرژی را خداوند آفریده است ولی خودش انرژی نیست و نمی توان خداوند را انرژی کلّی نامید. برابر آخرین اکتشافات علمی فیزیک، معلوم گردیده است که: مادّه عبارت است از انرژی غلیظ شده لذا اطلاق کلمه ی انرژی به آفریدگار، یعنی نسبت ماده دادن به خداوند و قبول فلسفه ی ماتریالیسم، در این رابطه، کلمات طبیعت و فلک نیز، ما را به همان راه می رساند.
ثانیاً: نویسنده اعلام داشته، برای قابل قبول بودن، هر ایمان و اعتقادی باید با فعل و انفعالات علمی زیر:
«مشاهده، بررسی، آزمایش، تکرار، نتیجه گیری، بحث و مباحثه، انتخاب و تکوین قواعد و قوانین» انطباق داده شود. در اینجا می توان بیان کرد:
«اگر آفریننده از این مقیاس تعبیّت کند، خالق نامیده نمی شود. چون روش های مورد عمل در مورد مخلوقاتش، در مورد خود نیز جاری است.»
در خاتمه می توان گفت: دکتر ایشینداغ نه به مفهومی که مسلمانان درک کرده اند، بلکه به صورتی شبهه آمیز و با مفهوم نظریه های فلسفی باطل، مسئله ی آفریدگار را ترسیم نموده است. نویسنده ی مذکور در اثر دیگری موسوم به «مراسم سی اُمین درجه ی ماسونی»، موضوع را خیلی روشن تر بیان می نماید:
«ایمان و اعتقاد به خدا در مرام ماسونی، به شکل قدرت مطلقه ی حاکم بر تمام کائنات، تجلّی پیدا می کند. از این جهت، الله در ماسونی، معمار بزرگ کائنات است. به این طبیعت، هم می توان گفت.»
(مراسم سی امین درجه ماسونی، ص 41)
«برداشت ماسون ها از کلمه ی الله، به مفهوم معمار بزرگ کائنات، بسیار علمی تر، و به عقل نزدیک تر است. چون همانگونه که در بحث جهات بدیهی بیان اوصاف خداوندی ذکر شده در درجه بیست و نهم ماسونی، خداوند با واژه ی علم مطلق که از قدرت طبیعت و کمال حقیقت، در افکار تجسّم خدا، مورد قبول واقع شده است. از این رو ثابت گردیده، که خداوندی که همه چیز را به وجود آورده و کائنات را احاطه نموده؛ محققاً، همان انرژی است.» (آ.گ.اِ. ص 54)
ملاحظه می گردد که موضوع صراحتاً در چهارچوب «مادّه» مورد بحث قرار داده شده است. نه تنها معمار بزرگ کائنات، خالق قدرت های طبیعت نیست، بلکه به صورت انرژی حاصله از قدرت های مطلقه توصیف گردیده است. با این وصف و با نسبت مادّه دادن به پروردگار، خداوند با کلماتی چون انرژی، طبیعت و کائنات تعبیر می شود، که می توان گفت این، به شکلی به میان کشیدن فلسفه ی باطل ماتریالیسم است.
به موازات همین افکار، ماسون ها به شکل دیگری نیز از ماتریالیست ها پیروی می کنند و آن پیش کشیدن مسئله ی ازلی و ابدی بودن ماده است.
2- معمار بزرگ که زائیده ی ماده ی ازلی و ابدی است:
«ماسونی، که مفهوم خداوند را از طریق دانش و خرد درک کرده، دیدگاه های منطقی و اصلی را در مورد اوصاف احکام ادیان مختلف، عرضه داشته است. در حقیقت ضمن احترام به کلیه ی ادیان موجود، اساسی ترین و اصلی ترین عقیده ی آنها یعنی ایمان به جاودانگی روح را رد کرده است. علّت آن نیز؛ دو امر است، اولاً، هر چیزی از مادّه بوجود می آید و به مادّه برمی گردد، ثانیا، تنها چیزی که از وجود باقی می ماند، ماهیت حقیقی و کمال انسان است.» (آ.گ.ا.ص 54)اصلاح عقاید مذهبی افراد تازه ماسون شده، از درجه یک به بعد شروع می شود. ضمن ابراز احترام صوری و ظاهری به ادیان، از همان مرحله، نامبردگان تحت تعلیمات ماتریالیستی قرار داده می شوند.
«ماسونی، مفهوم معمار بزرگ کائنات را، با تکیه بر علوم امروزی و با استناد به کمال اعلی، تعریف و بدین صورت بیان داشته: تمامی موجودات دنیا که از ذرات و اتم های معینی تشکیل شده اند، در مجموع انرژی مطلق را به وجود می آورند. با در نظر گرفتن اصل لایزالی مادّه و انرژی، ثابت می گردد که در اثر فعل و انفعالات، چیزی از بین نمی رود و تغییرات ناشی از جابه جایی اتم ها، ماهیت ظاهری دارد.ماسونی این اصل و اساس را، به عنوان دکترین، تز، عقیده و ایمان پذیرفته است.» (نشریه ماسون شماره 82/5 سال 1971 ص 20)
عقیده مربوط به بی نهایت بودن زمان و مکان و حرکات مادّه، و زاییده شدن هر چیزی از مادّه را، ماسون دیگری، این گونه بیان داشته است:
«ماسونی، نظریه های بقای ماده و انرژی و جاودانگی آن دو را پذیرفته است. در اثر رویادها و فعل و انفعالات، مادّه و انرژی از بین نرفته، بلکه تغییر ماهیت می دهند. انرژی نیز مثل مادّه، ازلی و ابدی است.» (نشریه شرق بزرگ، شماره ی 14، سال 1934، ص 21)
تا به اینجای کار، خوانندگان محترم می توانند با توضیحات فوق، مسائل مطروحه را با فرهنگ، فلسفه، و عقاید ماتریالیست ها مقایسه نموده و در مورد ایمان و اعتقاد ماسون ها به خدای واحد، اظهار نظر نمایند.
«ماتریالیسم، ازلی و ابدی بودن دنیا (بی آغاز و بی پایان بودن آن را) خلق نشدن آن به وسیله ی خدا، و نامتناهی بودن آن را در قالب و مکان قبول کرده است.» ( دیوان فلسفی ماتریالیسم، ص 326)
در یک اثر دیگر، مسئله چنین عنوان شده است:
«از خصوصیاتی که در مورد مادّه از طرف ماتریالیست ها بیان شده، یکی هم لایتناهی بودن آن را زمان و مکان است. این مطلب بیانگر واقعی افکار ماتریالیستی است.» (ایدئولوژی کنونی شوروی، نوشته ی گوستاو وتر، ص 54)
ژرژ پولیتزر، که در نشر افکار مارکسیستی، نقش مهمی بازی کرده در این مورد چنین گفته است.
«سوال اصلی و اساسی فلسفه ی ماتریالیسم این است، این سوال هر طور و به هر شکلی مطرح گردد، دو عقیده بیشتر مطرح نمی کند:
الف: یا مادّه (هستی-کائنات)، مبدا بی نهایت است و روح (علم و عقیده) از آن بوجود آمده است.
ب: یا روح (علم و عقیده)، مبدا بی نهایت است و ماده (هستی -کائنات) از آن به وجود آمده است.
نظریّه اولی، اساس ماتریالیسم را ترسیم می کند.»(اصول مقدّماتی فلسفه - نوشته ی ژرژ پولیتزر- 168)
3- منظور ماسون ها از تعبیر «معمار بزرگ کائنات»:
همانطور که حدس زده شده، عدم قبول آشکار خداوند توسط ماسون ها، موجب می گردید آنان با واکنش های شدیدی روبرو شده، از محیطی که در آن قصد انتشار افکار خود را داشتند، رانده شوند. در این موقعیّت، با ارائه فرمول هایی، و با تعبیر خودشان، رد کردن عقاید خداپرستی از طریق روش های غیرمستقیم، به نتایج پربارتر و پرسودتری دست یافته اند. به جرأت می توان گفت که اصل هدف و مقصد ماسون ها، ایجاد اغتشاش و هرج و مرج در مفاهیم است. دراین باره، مطالب مندرج در نشریه ی ماسونی، برای اثبات این ادعا، کافی به نظر می رسد:«شما، بنا به میل و اراده تان، روح و هوش تان، یا براساس درک و ایمانتان، می توانید خدا را با نام های طبیعت، قدر، قدرت و یا قانون، بخوانید.» (نشریه معمار سنان، شماره 54، ص 34)
«نام بردن از آفریدگار، با هر تعبیر دلخواه به جای نام خدا، از فرمول « معمار بزرگ کائنات» سرچشمه می گیرد.» (نشریه شرق بزرگ شماره 17 سال 1934، ص 14)
ب: عدم قبول آفرینش، و ایمان به تئوری اولسیون*
نظریه اولسیون که واجد خصوصیات علمی نمی باشد، موضوع اکثر مباحثات مردم است. این نظریه نخستین بار در ترکیه، توسط ماسون ها مطرح و علیه دین مورد استفاده قرار گرفته، در این باره نشریه ماسونی چنین می نویسد:«به سال 1873، در داخل مرزهای امپراتوری عثمانی، «احمد مدحت افندی» در نشریه داغارجیک (ابنان) که توسط خود وی منتشر می گردید، در مقاله ای کوتاه تحت عنوان «ظهور انسان در جهان»، با استناد به نظریه استحاله ی لامارک، و با اعلام بوجود آمدن انسان از میمون، موجب عکس العمل شدید علمای دینی استانبول گردید.» (نشریه معمار سنان، شماره 39، ص 38)
ماسون ها، تنها به قبول نظریه اولسیون قانع نبوده و تبلیغ و قبولاندن آن به مردم، یکی از وظایف مهم آنان به شمار می رود.
«یکی از وظایف اصلی انسانی و ماسونی، پذیرش فلسفه ی اولسیون، تنها فلسفه ای که با علم پیشرفته، عقل و کمال منطبق است، می باشد. تمامی برادران در تبلیغ این باور در بین مردم، برای بالا بردن سطح علمی آنان، مسئولیت بی حدّ و حصری دارند.» (نشریه ماسون ترک، شماره 25 و 26، ص 59)
نظریه اولسیون که با تئوری داروین، در قرن نوزدهم میلادی، منظم ترین شکل خود را بازیافت امروزه هم به عنوان یک فریضه ی علمی، وضعیت خود را حفظ کرده است. تئوری اولسیون که صحت آن با اعلام نظریه داروین نفی گردید، علی رغم دلایل علمی و منطقی که علیه آن عنوان شده، هنوز هم همانند یک قانون، مورد حمایت است.
چنانکه در فصول بعدی ملاحظه خواهد شد، ماسون ها در مورد خلقت نیز، علیه دین اسلام و آیات قرآن کریم جبهه گیری نموده و کورکورانه از فرضیه ی اولسیون طرفداری نموده اند. مواردی را که به طور قطع باطل بودن آنها به اثبات رسیده، به عنوان دلیل، که تئوری به کار گرفته اند. توضیحات ماسون ها در رابطه با دفاع از تئوری فوق بسیار زیاد است. بدین لحاظ، به چند مورد که مسئله را از جهات مختلف بررسی نموده، بسنده می کنیم (برای بررسی علمی این نظریه به فصل « تئوری اولسیون و اصول» رجوع فرمایید):
1- اهداف ماسون ها، در جهت عرضه تئوری در قالب قانون:
«قانون اصلی وجود حیات و حقایق اولسیون: در مقابل، لامارک و داروین، با تکیه به مدارک ژئولوژیکی [زمین شناسی]، پالئونتولوژیکی [دیرین شناسی [، امبریولوژیکی [جنین شناسی] و آناتومی [کالبد شناسی]، ثابت کردند که تمام موجودات با شروع از یک سلول، در زمانی که اقلاً صد میلیون سال طول کشیده است، پله های اولسیون را تحت تأثیر عوامل وراثتی و ژنتیکی، و انطباق آنها با محیط زیست (به عقیده لامارک)، و یا تحت تاثیر عوامل و شرایطی نظیر منازعه برای ادامه ی حیات، کنار رفتن عوامل فیزیولوژیکی [زیستی] و مورفولوژیکی [ریخت شناسی] (به عقیده داروین)، یک به یک پشت سر گذاشته و در حالی که از طرزی به طرزی، و از قالبی دیگر می گذشتند، به شکل موجودات امروزی درآمدند.» - (نشریه معمار سنان، شماره ی 5، صفحه 26، سال 1968)آخرین تحقیقات و بررسی ها نشان داده است که فرضیه های لامارک و داروین ناقص و نارسا بوده است. از این جهت موجبات ظهور تئوری های جدیدی، مانند نئوداروینیسم، و یا موتاسیون (دگرگونی) فراهم آمده است. این موضوع را طرفداران اولسیون نیز اعتراف کرده اند. زیست شناس انگلیسی «ماتیوز» چنین می گوید:
«تئوری اولسیون، ستون فقرات زیست شناسی است. بدین سبب زیست شناسی علمی است که بر پایه ی فرضیه ای که با اثبات نرسیده، و در مورد خلقت حالت مخصوص را داراست، استوار گردیده است. آیا تئوری اولسیون یک علم است؟ یا یک سیستم عقیدتی است؟ می توان به جرأت اعلام کرد که تئوری اولسیون یک سیستم عقیدتی است. چون نه بر دلائل و مدارک، بلکه بر عقیده مستند است.» (کتاب Introdction to the origin of speices هاریسون ماتیوز، ص 11)
2- داروینیسم در مقابل دین:
قرآن کریم در مورد خلقت حضرت آدم چنین می فرماید:«ای مردم، از پروردگارتان پروا کنید، آنکه، شما را از یک تن بیافرید و جفت وی را از او بیافرید و از آن دو تن مردان بسیار و زنان بسیار پراکند.» (سوره ی مبارکه نساء آیه یکم)
در این مورد دیدگاه های ماسون ها بدین صورت است:
«امروزه از کشورهای پیشرفته گرفته تا بسیاری از ممالک عقب افتاده، تنها فلسفه ی مورد قبول جوامع، تئوری داروین و نظریات ادامه دهندگان راه اوست. اما این مسئله در کلیسا موثر واقع نشد. در سایر ادیان هم همین طور، باز هم به عنوان تعلیمات دینی، کماکان افسانه آدم و حوا، از کتاب های مقدس تدریس می شود.» - (نشریه معمار سنان شماره 38،ص 18)
«نظریه داروین نشان داد که بسیاری از رویدادهای کائنات، کار خدا نمی باشد.» - (نشریه ی ماسون شماره 25 و 26، ص 14)
در این باره نظریه ماتریالیست ها، جسورانه تر از ماسون ها ابراز می گردد.
«تئوری اولسیون داروین، ضربه ی محکمی بر پیکر عقاید ایدئالیستی طبیعیون وارد، و اساس نظریه ماتریالیسم را بوجود آورد».-( دیوان فلسفی ماتریالیسم، ص 149)
«داروینیسم،خطوط اصلی راه حمایت،اثبات اصول و توسعه ی فلسفه ی مارکسیسم را بنیان نهاد. نظریه به اشاعه افکار اولسیونی داروین، زمینه ی مساعد و مناسب برای قبول افکار مارکسیستی، به عنوان یک اصل از طرف زحمتکشان فراهم آمد. کار مارکس، انگلس و لنین، ارزش زیادی برای عقاید داروین قائل شدند و با تأکید بر اهمیت علمی آن، موجب شدند افکار مذکور با سرعت بیشتری در جهان منتشر شود.» - (بیوگرافی کارل مارکس، ص 368)
3- چشم پوشی از حقایق مخالف تئوری:
در زمان بررسی و مطالعه آثار و نوشته های ماسونی، درباره ی فرضیه ی اولسیون، مسئله ای جلب توجه نمود و آن تقلب علمی « سی داوسون» انگلیسی است (رجوع شود به فصل اولسیون)، چطور امکان دارد پزشکی [دکتر سلامی ایشینداغ نویسنده ی ماسون ترک] که مرتباً از علوم پیشرفته و امروزی صحبت می کند موضوعی را که نادرستی آن، سیزده سال قبل از چاپ کتابش به اثبات رسیده نادیده گرفته و جمجمه ی سختگی را به عنوان سند اولسیون عرضه نماید؟ ماسون ها که ادعای احاطه بر علوم را دارند، در حقیقت در این مسئله، شریک تقلب «سی داوسون» متقلب انگلیسی هستند. دکتر ایشینداغ چنین نوشته است:«در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم، اسکلت های کشف شده از منطقه ی «پیت داون» انگلستان قصبه «سوساکس» برابر تحقیقات معموله روشن ساخت که اسکلت ها مربوط به موجودی بین میمون و انسان بوده است. به این جاندار که روی دو پا راه می رفته، نام «پیتو کانتروس - ارکتوس» یعنی میمون انسان نمایی که روی دو پا راه می رود، نهاده شد. یعنی ابتدا میمون های نژاد بالاتر، بعد همین موجود مخلوط انسان و میمون، و سپس انشان به وجود آمده است.» (مراسم سی امین درجه دکتر ایشینداغ، ص 34)
نادرستی موضوع انسان پیت داون که در سال 1912 به عنوان یک خبر مهم علمی، به دنیای دانش بشری تقدیم گردیده بود، در سال 1953، پس از گذشت چهل و یک سال، روشن شد. معلوم گردید که اسکلت ها چیزی بجز محصول تقلب نبوده است. در مورد آدم پیت داون، در فرهنگ لاروس چنین آمده است:
«بالاخره با اتکا به روش فلور و تحقیقات تاریخی بعدی، معلوم شد که جمجمه ها مربوط به چند هزار سال قبل است. همین طور روشن شد که دندان های موجود در آرواره اورانگوتان (نوعی میمون)، بطور مصنوعی پیوند زده شده است. ضمناً آلات و ادواتی که در کنار اسکلت پیدا شد صنعی بوده و با آلات و ادوات فولادی تراشیده شده بوده است بنظر می رسد این تقلب علمی، توسط «سی داوسن» انجام گردیده باشد.» - (لاروس، جلد10، ص133)
4- صداقت نسبت به ماتریالیسم:
مانند سایر امور، در توضیح مطالب مربوط به تئوری اولسیون، بین ماسون ها و ماتریالیست ها توازن شدیدی برقرار است. در میان نظریات انگلس یکی از بانیان فلسفه مارکسیسم و موارد زیرین که توسط یک ماسون بیان شده، نمی توان تفاوتی ملاحظه کرد:«علم زائیده ی اجتماع بوده و با زبان در ارتباط است. بدون وجود زبان علم هم نخواهد بود. چونکه زبان، ناقل علم، به طور علمی به دیگران است. انسانیتی که با تغییر و تبدیل پاهای جلو به دست و به کارگیری آن در امور یدی، شروع شده است، وارد زندگی اجتماعی گردیده و حقیقت زبان و علم را بوجود آورده است.» - (نشریه معمار سنان، شماره ی 44، صفحه 54)
انگلس نیز زیر عنوان «نقش کار و فعالیت در تحول میمون به انسان» چنین می نویسد:
«با توسعه و پیشرفت دست ها، و با کار و فعالیت، حاکمیت بر روی زمین آغاز شد. هر گونه پیشرفت، افق دید بشر را توسعه بخشید. ابتدا کار و سپس در ارتباط با آن، زبان، دو عمل مهم تاثیرگذار بر مغز میمون شناخته شده.» - (جدول طبیعت، فردریش انگلس، ص 220 - 221)
پ: اعتقاد به اولسیون دین:
ماسون ها علاوه بر اعتقاد به اولسیون انسان از نظر زیست شناسی، عقیده دارند که دین نیز طی قرون متمادی، تحت تأثیر تحول قرار گرفته اند.برابر عقاید ماسونی، انسان های اولیه، به علت اطلاع از چگونگی رویدادهای طبیعی، به این نیروها نسبت خدایی داده اند (مانند خدای باران، خدای طوفان و ..) با گذشت زمان و به تدریج تعداد خدایان به چند خدا عاقبت به یک خدا تنزل پیدا کرده است. با بیان این گونه مطالب، ماسون ها در پی اثبات نظریه اولسیون ادیان برمی آیند. در حالی که می گویند «ما دین را قبول داریم»، دین را در قالب «ضرورت اجتماعی غیرقابل انکار» می بینند.رد کردن عقاید توحیدی که به وسیله ی وحی بوجود آمده، ساخته و پرداخته ی دست بشر نبوده و در دوره ی اولین انسان روی زمین نیز موجود بوده، ثابت می کند که بسیاری از ماسون ها، دین اسلام را قبول ندارند. یکی از دلایل ارائه عقاید توحیدی توسط انبیاء آیه زیر است:
«پیش از تو، هیچ پیغمبری نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم. که خدائی به جز من نیست، پس عبادت من کنید.» - (سوره مبارکه انبیاء - آیه بیست و پنجم)
در مفاهیم ماتریالیستی نیز، با قبول اولسیون، از تز تحول دین دفاع می شود.
«یکی از خصوصیات بارز دین، اعتقاد به ماوراء الطبیعه است. مارکسیسم دین را از نظر اجتماعی و تاریخی، به عنوان پدیده ای مشروط و گذرا می شناسد. در طول مدّت یک دوره تاریخی بسیار دراز، انسان ها خبری از آن چیزی که دین نامیده می شود، نداشتند. دین در دوره های معین با رشد زندگی اجتماعی و با احساس ضعف بشر در مقابل نیروهای طبیعت حاصل گردیده است.» - (دیوان فلسفی ماتریالیسم، ص 112)
ماسون ها، چگونگی پیدایش عقاید مذهبی در ایمان به خدای واحد را که در اثر تحول ادیان به وقوع پیوسته، چنین تعبیر و تفسیر می کنند:
«خداوندان زائیده اذهان مایند و زنده به عقایدی که تقدیم شان می کنیم.» (الکساندر دیوید نیل)
«از مو پولی ساخته ای / بردگان بیایند و بگذرند / کنار بایستیم ما / اینک تو بگذر اگر دلیری / ای خدا.» (کایگوسیز ابدال)
«در طول تاریخ، انسان، قدرت هایی را که نتوانسته است توضیح دهد. به نام طبیعت، معمار بزرگ، خدا، کائنات، نامیده است. با توجه به سطح فرهنگ و دانش اجتماعی، و یا عنایت بر شرایط سیاسی، تعریف کلمه خدا متفاوت بوده است. حدود قدرت خدائی، با ظهور پاسخ های منطقی و معقول، رویدادهای معجزه گونه طبیعی، عقب نشینی نموده است.» - (جیل لایق تز نشریه معمار سنان، شماره 11 و 12، ص 7)
«انسان های اولیه در مقابل نیرو و عظمت رویدادهای طبیعت، به قدرت های ماوراء الطبیعه اعتقاد پیدا کرده و با این توهمات، ادیان اولیه ظاهر گردیده اند.» (نشریه ماسون ترک، شماره 1، ص 8)
«ملاحظه می شود که از یک میلیون سال قبل، و از دوره ی انسان های میمون نما، جریان تدریجی اعتقادات، کم کم مفهوم خدای واحد را در اذهان جاری داده است.» - (نشریه معمار سنان، شماره ی 47، ص 24)
«احتیاجات دینی انسان ها: بشر از دوران های اولیه، حتی از دوره های خیلی قدیم، با اعتقاد به نیروی مافوق انسانی، و برای رهائی از غضب آنان، با توسل به اموری از قبیل پرستش، نذر و یا قربانی کردن نیاز به داشتن اعتقادات سری و باطنی را، در ذات خویش حس کرده است. این احساس که دین نامیده می شود، از هزاران سال پیش، در اکثر جوامع بشری حاکم بوده و زائیده همان احتیاج است.» - (اقتباس از روزنامه جمهوریت مورخ 1968/11/4، با عنوان «دین و دولت»، نوشته پرفسور دکتر ولی دَدَه اوغلو - نشریه ماسون ترک، شماره ی 73، ص 37-53)
چاپ مطالب فوق، دلیل ارتباط نزدیک ماسون ها با روزنامه «جمهوریت» است، بد نیست یادآوری گردد که مؤسس روزنامه جمهوریت چاپ استانبول، یعنی «یونس نادی» ماسون است.
ت. انکار وحی و نبوت
«مگر عیسی مسیح، افکار مربوط به دین مسیحیت را از محل و محیط زندگی خود، منطقه جنوب غربی آناطولی و سرزمین مزوپوتامیه، جمع آوری ننمود؟ مگر محمد، اساس اسلام را از منطقه خودش الهام گرفته، تثبیت نکرد؟» - (نشریه معمار سنان، شماره 14، ص 9)با این توضیحات، معلوم می گردد، ماسون ها ضمن رد اسلام مبتنی بر وحی الهی، عقیده دارند که اسلام قواعدی است که توسط یک فرد داهی و باهوش، با جمع آوری آداب منطقه، بوجود آمده است. در بحث دیگری چنین عنوان شده است:
«پیغمبر اسلام، ادامه روند بحث ها و حقایق مندرج در انجیل را مصلحت تشخیص داده و اشخاصی را که در قرآن به نام «ایمان آورندگان به کتاب» از آنان یاد کرده، به خوشروئی، به درستی و به ایجاد روابط دوستانه و صمیمانه دعوت نموده است.» - (نشریه معمار سنان شماره 25، ص 48)
در حالی که اساس دین اسلام از طرف خداوند، به رسول خدا وحی گردیده، ماسون ها مدعی هستند که حضرت محمد (ص) با الهام از انجیل، اساس و پایه دین خود را انتخاب و قرآن را تحریر نموده است.
یکی از استادان ماسونی به نام «جمیل صنعا» برای اثبات این قبیل ادعاها، که صفحات زیادی را پر کرده، در مقام تسلی دادن مسلمان ها، چنین نوشته است:
«بنابراین، اگر سرچشمه و منبع این نهضت دینی که زائیده هوش خدادادی حضرت محمد بود، الهی نباشد، باز هم از عظمت مقدس آن نخواهد کاست.» - (فلسفه حضرت محمد، ج، صنعا، ص 44)
در فصل «ماسونی و اخلاق»، این نویسنده را بهتر خواهیم شناخت. نمونه نفاق و دوروئی ماسون ها در جملات نویسنده مذکور نمایان است، آنان به خیال خود، پس از ضربه زدن به دین و اعتقادات اشخاص، سعی دارند موضوع را به شکل دیگری مطرح سازند.
در فصول بعدی، ستایش و مدح دین یهود، گریزان بودن یهودیان از هر گونه بحث و موشکافی را، بطور تفصیل، مورد بررسی قرار خواهیم داد.
ث: تأویل و تفسیر غلط آیات
در این خصوص، فقط به یک مثال اکتفا خواهیم نمود. ماسون ها که مدعی هستند قرآن کریم نوشته دست بشری است و اسلام از آداب منطقه ای حاصل شده، عقاید و ایمان اسلام! خود را در قالب یک. نمایش، ظاهر می سازند. قرآن کریم در مورد حرام بودن گوشت خوک چنین می فرماید:«[ای رسول من] بگو در احکامی که به من وحی شده چیزی را که غذاخوار تواند خورد حرام نمی یابم مگر آنکه مرداری باشد، یا خون ریخته، یا گوشت خوک که آن پلید است، یا [ذبح] خلاف شرعی که نام غیر خدا بر آن یاد شده، و هر که ناچار باشد نه متجاوز و افراط کار، و [بخورد] پروردگار تو آمرزگار و رحیم است.»-(سوره انعام، ص 145)
نمایش ماسون ها در این خصوص چنین است:
«کیبله، شوهری داشت که او هم از خداوندان بود. نام او «آنیس»، و «آدون» «آدونای»، و یا «آدونیس» بود. خدای مرگ و زندگی گیاهان، در آغاز بهار متولد می شد و در پائیز می مرد. برابر اعتقادات مردم سوریه، روزی یک خوک وحشی، آنیس را کشت، در اصل، حرام بودن گوشت خوک در میان قوم سامی، زائیده ی نفرتی است که دراثر قتل آنیس به این قوم دست داد و تا دین اسلام این مسئله کشیده شد.» - (نشریه ماسون، شماره 82/5، ص 12)
در این باب آخرین حرف را قرآن کریم زده است:
«آیا کافران می گویند این قرآن وحی الهی نیست؟ خود او بهم بسته و به خدا نسبت می دهد، بگو، اگر راست می گویید. شما هم ده سوره مانند قرآن بیاورید.» - (سوره هود، آیه 13)
«پس ای پیغمبر، اگر ترا تکذیب کردند غمگین مباش، که پیامبران پیش از تو را هم، که معجزات و زیورها و کتاب آسمانی روشن بر آنها آوردند نیز تکذیب کردند.» (سوره آل عمران، آیه 184)
ج: انکار ملائک خدا
در قرآن کریم، در مورد ایمان به ملائک خدا، چنین آمده است:«رسول بر آنچه خدا بر او نازل کرد ایمان آورده، و همه ی مؤمنان نیز همه به خدا و فرشتگان خدا و کتب و پیامبران خدا ایمان آوردند [و گفتند] ما میان هیچ یک از پیامبران خدا، فرق نگذاریم. فرمان خدا را شنیده اطاعت کردیم، پروردگارا، ما آمرزش تو را می خواهیم و می دانیم که بازگشت ما به سوی توست.» - (سوره ی بقره، آیه 285)
در این مورد دیدگاه های ماسون ها چنین است:
«با این اطلاعات مختصر و مفید، می توان نتیجه گیری کرد، این موجودات که بعد از پیغمبر از طرف کسی رؤیت نشده و به نام ملائک به مردم شناسانده شده، تصوری است سمبلیک، از ذهن و خیال، که در تمام ادیان از آنها نام برده شده است.» - (نشریه ماسون، شماره 81/4، ص 26)
چ: انکار بقای ارواح و آخرت
آیات کریمه قرآن مجید، در مورد روح چنین می فرماید:«[ای پیغمبر] تو را از حقیقت روح می پرسند. جواب ده که روح به فرمان خداست و آنچه از علم به شما داده اند بسیار اندک است.» - (سوره بنی اسرائیل، آیه 85)
«سپس آن [نطفه بیجان] را نیکو بیاراست و از روح خدا در آن دمید، و شما را دارای چشم و گوش و قلب با حس و هوش گردانید، باز بسیار اندک شکر و سپاسگزاری حق می کنید.» - (سوره سجده، آیه 9)
«کافران می گویند، آیا پس از اینکه ما در زمین نابود شدیم، باز از نو زنده خواهیم شد؟ بلی [البته زنده خواهید شد] لیکن آنها به شهودی و لقای خدایشان کافرند.» - (سوره سجده، آیه 10)
در این مورد نظر ماسون ها چنین است:
«بروز افکار بقای ارواح، به اندازه عقیده بر وجود خدا، قدیمی و کهنه است.» - (نشریه معمار سنان، شماره 24 ص 32)
«آیا بعد از مرگ، حیات وجود خواهد داشت، بشر نتوانسته است به این سوال پاسخ دهد.» - (نشریه معمار سنان، شماره 24 ص 8 سال 1977)
«اعتقاد به بقای روح، فرو رفتن در اوهام و تخیلات است. (نشریه ماسون، ماه اول 1975 ص 8)
«پیدایش اعتقاد به روح در بشر، در اثر ترس از مرگ، مرگ ناگهانی انسان، وبرای سبک کردن درد و رنج اذهان بوده است.» - (نشریه ماسون ترک، شماره 59 ص 3038)
«قبول مسئله زندگی بعد از مرگ، توسط مرام ماسونی، که مرامی خردگرا و اثباتی (را سیونالیست و پوزیتیویست) است، امکان پذیر نمی باشد.» (تحقیق سی امین درجه - دکتر ایشینداغ، ص 39)
ماسون ها وجود روح با ابعاد ماوراء طبیعی را، که با ماده در ارتباط نمی باشد، انکار می کنند. توضیحات آنان، انعکاس ذهن مادی گرای آنان است. دیدگاه های ماسون ها درباره ی روح در فصل «ارتباطات ماسونی و ماتریالیسم» به طور گسترده و با جدول مقایسه ای به بحث کشیده خواهد شد.
ح: انکار دوزخ و بهشت
«قبول اراده های کلی و الهی، موجب بسیاری از اعتقادات درونی و باطنی می شود. عالم موهوم آخرت که مشاهده نگردیده، اثبات نشده و بر کسی معلوم نیست، جزء احکام مورد قبول ادیان و یکی از این اعتقادات است.» (نشریه ماسون ترک، ماه دهم سال 1968، ص 3724)همان طوری که ملاحظه می گردد، در بیانات مذکور، از عالم آخرت، بهشت و جهنم، به صفات موهوم و خیالی توصیف شده و این دلیل بارزی است از بی اعتقادی ماسون ها به دنیای آخرت.
«خدای شما، خدای یکتاست، آنان که به عالم آخرت ایمان ندارند [اگر هم به زبان گویند] به دل منکرند و از اطاعت حکم خدا گردنکشی و سرپیچی می نمایند.» - (سوره النحل، آیه 22)
خ: انکار تقدیر
«از نظر ماسون ها، قبول وجود نیروهای صاحب قضا و قدر، عقب افتادگی تلقی می شود، زیرا مسؤول حرکات و فعل و انفعالات هر شخصی، افکار اوست. این تز، چقدر زیبا در رباعی زیر گنجانده شده است:از آن گه که پا به جهان نهادم، گشتم همه جا را/ جستم حقیقت بهشت و دوزخ و سرنوشت را استاد و اصلم راز برمن گشود و گفت:/ بهشت و جهنم و تقدیر، همه در وجود توست.»
- (نشریه ماسون ترک، ماه دهم 1986 ص 3721)
قبل از ورود به بحث تقدیر از ماسون ها، لازم است به مطلب تعجب انگیز دیگری نیز اشاره شود. ماسون ها که عقیده دارند هر کسی مسؤول افکار و اعمال خویش است، سعی بر این دارند مسئله را بدین صورت، که «از نظر ادیان کسی مسؤول افکار و اعمال خود نمی باشد»، در اذهان بگنجانند، که در این مورد از طرف علمای اسلام، پاسخ های لازم داده شده است. عدم قبول قضا و قدر در نوشته های ماسونی، به شرح زیر توصیف می گردد:
«رویدادهای ناشی از تصادف، در زندگی بشر جای بسیار مهمی را به خود اختصاص داده است. در بعضی از جوامع، این رویدادها به نام سرنوشت، قضا و قدر، تقدیر، با مفاهیم الهی ارتباط داده شده اند. انسان برای نجات از فشار عوامل مختلف طبیعی، با پناه آوردن به قدرت باطنی قضا و قدر، خود را آسوده کرده است.» (نشریه معمار سنان، شماره 15، صفحه 47 - 46)
همان طور که تا اینجا ملاحظه شد، مطلبی، در مورد اصول و قواعد مورد قبول ماسون ها باقی نمانده است دراین مرحله، یک فرد خارجی که هنوز ماسون نشده، با کسب آداب ماسونی، مراحلی را که باید برای رسیدن به نور و ضیاء، بگذراند، مورد بررسی قرار می دهیم:
«درمحفل محترممان، یکی از برادرها در مورد سؤال، چنین پاسخ می دهد: خالقی را که از من خواستار انجام وظایفی باشد، نمی شناسم. دراثنای آزمون او را تحت فشار قرار دادیم. گفت: بلی، از نظر من، قدرت حاکم بر کائنات، با انسان ها حرف نمی زند. وکلایی از بین جوامع انتخاب نمی نماید، به من قوانین نوشته شده و کتاب ها نمی فرستد، از من ادای وظیفه نمی خواهد، از کاری که انجام داده، انتظار چیزی ندارد، و وظایف و مسئولیت های انسان را در برابر همدیگر، خلاصه کرده است. از این حرف ها، همه به وجد آمدیم، و برای این که برادرمان با این همه افکار عالی قربانی کلیسا نشود، فعالیت زیادی کردیم، تا به نور و ضیا رسید. (نشریه شرق بزرگ سال 1932 شماره 45 ص 21)
ممکن است همیشه با اشخاص منور، در ماسونی، برخورد نشود. هر چند که در مورد قابلیت تراشیده شدن اشخاص، دقت زیادی معمول می گردد، ولی امکان دارد، افراد انعطاف پذیری هم به محافل ماسونی راه پیدا کنند. با این دو فرقه به شکل زیر برخورد می شود:
«در ابتدا، ماسونی به بررسی مسائل دینی، نژادی، ملی و فلسفی و برداشت های سیاسی هم مسلکان نمی پردازد. فقط بعدها، قسمت های مغایر با اصول و دکترین ماسونی، مانند تراشیده شدن سنگ خام، تراشیده شده، و با دور ریخته شدن ناهمواری ها و مغایرت ها، و انطباق فرد با عقل و حکمت و عرفان، موجبات ظهور حکما را فراهم می سازد. در این جا، آزادی وجدان و افکار، حاکم است. فعالیت های معموله، صرفاً به علت جرح و تعدیل عقاید هم مسلکان انجام می پذیرد. هدف ایجاد کاراکتری مطابق با دکترین ماسونی در هم مسلک هاست. ماسونی دارای نظام، آداب و عصاره ای است که در نتیجه دکترین ماسونی حاصل می شود.» - (مباحثه ی ماسونی، دکتر ایشینداغ، ص 16)
«وجود ماسون هایی که نتوانسته اند خودشان را از اثرات و تهدیدهای دینی و مذهبی، رها سازند، و اصول و حقایق ماسونی را به طور کامل درک ننموده اند. بسیار تأسف بار و غم انگیز است.» - (نشریه معمار سنان شماره 4 ص 40)
جبهه گیری در مقابل «اسلام»
در جهت تحقق اهدف ماسونی، استادان درجه بالای آن که دارای اطلاعات دینی هم هستند با آگاهی و عمد، علیه دین بر حق اسلام، جبهه می گیرند. در یک نشریه داخلی که مخصوص اعضاست، استاد اعظم چنین می گوید:«صدای اذان که از ردیف مساجد بلند می شود، مگر غیر از صدای صلوه است که می گوید: من زنده ام، نمرده ام و نخواهم مرد؟ این بانگ تخذیر کننده افکار و اذهان روشنفکران، برای ما، به منزله فریادی است که وظیفه روشنگری ما را، به ما، یادآوری و اخطار می کند.» - (خاطرات دکتر حیدر علی کرمن، استاد اعظم نشریه محفل وحدت، سال 1949، شماره 1، صفحه 10)
از عبارات فوق، برداشت ماسون ها از صدای اذان ملاحظه می گردد. در نشریه دیگری به مطالب زیر برمی خوریم:
«ماسون ترک، که یکی از پربارترین و پرثمرترین دوره حیات خود را در آغوش جمهوری ترکیه می گذراند، برای رهایی از جهل، و هم آهنگی با انقلاب های ملی، و رسیدن به فرهنگ عالی، به موقعیتی دست یافته است که موانع و حفاظت هایی را که برای محافظت در مقابل تیرهای ظلمت و جهالت و تعصبات گذشته در اطراف خود به وجود آورده بود، از میان برداشته و زنجیرهای مخالف با توسعه و رشد و ترقی را پاره کند. هنوز، خواب های وحشتناک دین و یا به زیر لوحه های افسون کننده حرز «یا حافظ» پناه بردن، به هیچ وجه قابل انطباق با عصر توسعه و ترقی نیست.» - (نشریه شرق بزرگ، شماره 12 سال 1923 ص 22)
در باب رهایی از موانع، ماسون ها برای نجات از جهالت و ظلمات، عقیده دارند که باید داستان های خیالی و جادوئی مشابه لوحه «یا حافظ» از میان برداشته شود. همان گونه که اطلاع داریم، حافظ به معنی نگه دارنده، و یکی از اسماء خداوندی است. لوحه «یا حافظ» که در حقیقت پناه بردن به زیر چتر حمایت خداوندی است از نظر ماسون ها مغایر با عصر توسعه و پیشرفت شناخته شده است. به جرأت می توان گفت، ماسون ها دشمنی با دین اسلام را به حدی رسانده اند که علناً با قرآن کریم به ستیز پرداخته اند و آن را با القابی چون لوحه های سحرانگیز، و یا داستان های افسانه ای تعبیر می نمایند. علت عدم ذکر نام کتاب مقدس آسمانی قرآن از طرف ماسون ها، ممکن است ترس از عکس العمل مجامع مذهبی بوده باشد.
ماسون ها سعی دارند نظریات آنان در مورد دین (سعی خواهد شد این موضوع بررسی گردد)، به مطبوعات سرایت نکند. در این مورد نشریه «نکته»، مطالبی چاپ کرده که ذیلاً ملاحظه می شود:
«خبرنگار: در بین افکار عموم، بی دینی و لامذهبی ماسون ها شایع است.
مولکوس: نه خیر، اشتباه است. مسئله کلاً برعکس جلوه داده شده، ما برای قبول عضو شرایطی داریم اولین شرط هم، دیانت فرد است. یعنی، کسی که معتقد به خدای متعال لایزال او نباشد، نمی تواند وارد جرگه ما شود، البته می تواند مسیحی، موسوی (کلیمی)، و یا مسلمان باشد. در صورتی که این فرد ملحد و لامذهب باشد، نمی توانیم او را بپذیریم.» - (نشریه نکته، شماره 40 ص 31)
پاسخ فوق، درجه درک و برداشت ماسون ها از دین را، می رساند. بدون شک، ممکن است افراد واقعاً متدینی وجود داشته باشند که به دلیل عدم شناخت ماهیت اصلی و حقیقی ماسونی، به این سلک پیوسته اند، ولی شهادت ماسون ها که فقط به علت ضرورت اجتماعی کلمه اسلام در شناسنامه شان قید شده، مورد قبول واقع نیست. او که به قرآن کریم تعبیری نظیر لوحه های افسون وار می دهد، شهادتش در مورد صحت و سقم مطلبی، از نظر ما مسلمانان ها، بی اعتبار است. قرآن کریم در تعریف زمره سوم موجود بین کافر مومن می فرماید: ظاهر این اشخاص که می گویند ایمان آورده ایم، در اصل، منافقینی هستند که احکام اسلام را می پوشانند. دلیل این مطلب آیه های زیر است:
«و گروهی از مردم منافق گویند که ایمان آورده ایم به خدا و روز قیامت، و حال آنکه ایمان نیاورده اند.» (سوره بقره آیه 8)
«و اما آنانکه دلهاشان به مرض (شک و نفاق) مبتلاست، هم بر خبث ذاتی آنان خباثتی افزوده تا به حال کفر جان دادند.» - (سوره توبه آیه 125)
«برای آن (نفاق و دروغ) که آنها (به زبان) ایمان آوردند و سپس (به دل) کافر شدند، خدا هم مهر (ظلمت) بر دلهاشان نهاد تا هیچ درک نکنند.» (سوره منافقون آیه 3)
*:EVOLUTION این واژه ی فارسی به معنی تکامل - تحول انواع - تطّور- تبدّل - برآمدن- استحاله ترجمه شده ولی هیچ کدام از کلمات مذکور، رساننده ی مفهوم اصلی اولسیون نمی باشد لذا زین پس اصطلاح اصلی در ترجمه به کار می رود.(ویراستار)
منبع: مبانی فراماسونری ترجمه: جعفر سعیدی تألیف: گروه تحقیقات علمی ترکیه [یحیی هارون]؛ نوبت چاپ: چاپ ششم بهار 1391 شمارگان: 2000
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}